شبــــهای پر از تنــــهایی ...
نه تماسی ، نه ملاقاتی
غریبی بود در آن زندان ها
و خوب میدانست پسرش مهــــدی از او غریبتر خواهد شد
اما چه بردبار ، تمام شب را عبادت میکرد
به وضوح می دید که غیبت پسرش نزدیک است
تمام تلاشش آگاه کردن مردم از غیبت فرزندش شده بود
به مردم میفهماند که باید این حقیقت را بپذیرند
باید بپذیرند که روزی صاحبشان در غیبت به سر خواهد برد
اما چه زود مردم گفته هایش را فراموش کردند
و ما ناخواسته وارد دنیای غیبت شدیم
دنیایی که امام حسن انتطارش را می کشید
و اکنون دل مهــــدی زهرا داغدار است
هیچ کس نمی داند
امشب در دل مهدی زهرا چه می گذرد
شب شهادت پدر و...
گناهان ما و...
چقدر غریب
انگار هیچ کس هوایش را نمی کند...
یخ کرده زمین از بی هوایی...
آقا
شهادت پدرتان تسلیت
- ۳۰ نظر
- ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۹:۲۶