- ۱۱ نظر
- ۲۶ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۸
شراب خورده و مست آب انگور بود!!
اما دید ک در میخانه ی عشق باز شد..
سری ب میخانه زد؛ دید همه مستند اما مست نام لیلی ن مست آب انگور!
وقتی در میخانه را باز دید فهمید ماه، ماه دلبرش است!!
مستانه ب عشق دیدن روی دلبر دوید تا میخانه...
اما کسانی را دید ک انگار هنوز مست نشده بودند..
از میخانه بیرونش کردند و او ب جای گله گذاری خود را در برابر لیلی شکست..
خود را سگ نامید!!سگ کوی لیلی...
لیلی حسین بود و مجنون این بار رسول!!!!!!!!!!
و یکی از کسانی ک او را از حسینیه بیرون انداخته بود خواب دید..
خوابی زیبا ک در آن رسول بر خلاف تفکر آن ب سگی کوی حسین پذیرفته شده بود!!!
آنروز رسول با شنیدن این خبر مست شد!!مست روی حسین...
رسول تا آخر عمر سگ حسین ماند و بعد از انتظاری سخت در آخرین لحظات زندگی
روی لیلی را دید...
رسول ترک فقط خودش را شکست...
او یک قدم برداشت و ارباب اما...
کاش میشد همه رسول بشیم!!!!