بر دوری ام ز یار خودم گریه می کنم
سال هاست می شود حرمت را ندیده ام
از دوری از دیار خودم گریه می کنم
دیدار کربلای تو دارایی من است
از این همه ندار خودم گریه می کنم
حالا که غیر صبر مرا راه چاره نیست
پس پای انتظار خودم گریه می کنم
باشد قبول من حرمت را نخواستم